ضمن عرض تبریک به مناسبت روز پدر مثنوی تازه ام را به پیشگاه مقدس امیرالمومنین حضرت علی (ع) تقدیم می نمایم
به روی دفتر شعرم ستاره می بارد
هزارواژه پر از استعاره می بارد
هوای مثنویم بوی انگبین دارد
نشان نوکری شاه برجبین دارد
دوباره خیل ملائک نشسته اند به صف
گل بنفشه به دامن ،سبوی باده به کف
دوباره نغمه شیپور می رسد گویا
ازآسمان خدا نور می رسد گویا
دوباره صفحه هفت آسمان مزین شد
برای عشق بشر علتی معین شد
ببین چه یکه سواری ز دور می آید
میان هاله ای از جنس نور می آید
چقدر محترم وباوقار می آید
رفیق تیغ دو دم ذوالفقار می آید
دلیل محکم ((قالوا بلی ))ست آمده است
هزار مرتبه شکر این علی ست آمده است
علی علی ست که در قلب کعبه جا دارد
مدال روشن ((لاسیف ولافتی ))دارد
همان کسی که نگاهش نگاه الله است
کسی که لایق گلواژه یدالله است
کسی که بهر نبی بهترین برادر اوست
کسی که فاتح بدر و حنین و خیبر اوست
کسی که معنی اخلاص پاک وایمان است
کسی که مفتخر اولین مسلمان است
کسی که وقت رکوعش زجود می بخشید
کسی که هر چه که بود ونبود می بخشید
کسی که باب پرآذین شهر علم نبی ست
کسی که صبر وشکیبش مثال حلم نبی ست
علی علی ست که او عهده دار جان نبی ست
در اوج خوف وخطر او نگاهبان نبی ست
کسی که در دل تاریک شب به طوفان زد
صلای ((این تفروا )) میان میدان زد
کسی که از نگهش جسم شیر می لرزید
هزار لشگرو مرد دلیر می لرزید
زبان زوصف جمال تو قاصر است علی
جهان ز وصف کمال تو قاصر است علی
به نزد من سخنی نیست لایقت مولا
حدیث ((لحمک لحمی ))ست لایقت مولا
همین خوش است که شاعر ز تو جدا باشد
دوباره شاعر اوصاف تو خدا باشد
دوباره آیه تطهیر خوانده خواهد شد
اگرچه هست کمی دیر خوانده خواهد شد
کلام پاک ولایت فقط برای علی ست
رها کنید که این جایگاه جای علی ست
برای فهم حقیقت همین بهانه بس است
وجود سوره کوثر میان خانه بس است
دوباره شاعر درمانده واژه کم آورد
دوباره دست به دامن دردوغم آورد
دوباره نام حسینت وزین مجلس شد
دوباره بوی عجیبی دراین فضا حس شد
دوباره رفت دلم سوی کربلای حسین
کنارمرقد شش گوشه زیر پای حسین
وبعد مثل کبوتر ازآن حرم پر زد
ورفت بر در عباس بی علم سر زد
بس است شاعر دلخسته مویه کافی نیست ؟
بس است اینهمه شعر دو سویه کافی نیست ؟
غمین مباش که مولای خسته می آید
دوای اینهمه قلب شکسته می آید